کد مطلب:141743 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:140
مسلم بن عوسجه در کوفه
مسلم بن عقیل در كوفه خروج كرده بود. او با مسلم بن عوسجه درباره یك چهارم قبیله «مذحج» و «اسد» پیمان بسته بود كه در جنگ با یزید وی را كمك رساند. «ابن قبابل» بر «ابن زیاد» شورید تا این كه او را در قصرش زندانی كنند، اما ابن زیاد از راه مكر همه را متفرق ساخت. مسلم از منزل «مختار» خارج شد و به منزل «هانی» رفت. عبیدالله به دنبال كشف محل اختفای مسلم بن عقیل برآمد. بنابر این به «معقل» غلامش سه هزار درهم داد تا مسلم را بیابد. معقل به مسجد جامع وارد شد و به سوی مسلم بن عوسجه رفت. مسلم بن عوسجه در زاویه مسجد مشغول نماز بود. معقل به انتظار نشست تا نماز مسلم بن عوسجه پایان یافت. به او نزدیك شد و بر او سلام داد و گفت: «ای بنده خدا من مردی از اهالی شام غلام ذی كلاع هستم كه خداوند به محبت این بیت و محبت دوستانشان بر من منت گذاشته است. اراده كرده ام كه با این سه هزار درهم ملاقات كنم مردی از اهل بیت را كه خبردار شده ام به كوفه قدم نهاده است تا این كه با فرزند رسول خدا بیعت كنم. اما كسی را نمی شناسم كه مرا به او رهنمون شود.
چندی قبل، در مسجد نشسته بودم كه كسانی می گفتند: این مردی است كه به
اهل بیت علمی دارد. پس من خدمت شما آمدم تا این مال را از من بگیرید و مرا بر دوستتان راهنمایی كنید تا با او بیعت كنم، و اگر می خواهید قبل از دیدارشان از من بیعت بگیرید».
مسلم بن عوسجه فرمود: «خدای را بر این ملاقات شما سپاس می گویم. آری، خوشحال می شوم كه آن چه خواسته ای برآورده سازم تا كه به بركت آن، خداوند اهل بیت رسولش صلی الله علیه و آله و سلم را یاری كند. اما این كه تو مرا نشناخته ای مرا ناراحت می كند. پیش از آن، كه خوف این دارم كه اقتدار این طاغوت رشد یابد». پس از آن قبل از او بیعت گرفت و او را قسم های بسیار داد كه خیرخواهی كند و این سر را پوشیده بدارد. مسلم بن عوسجه به معقل گفت: «با من چند روز رفت و آمد كن تا برای تو اجازه ملاقات گیرم». معقل هم با مسلم رفت و آمد می كرد تا این كه برای او اجازه ملاقات گرفت و نزد مسلم بن عقیل آمد. معقل به عبیدالله بن زیاد مخفیگاه مسلم بن عوسجه را نشان داد. [1] گفته اند: بعد از دستگیری و شهادت مسلم بن عقیل و هانی، مسلم بن عوسجه مدتی مخفی شد و پس از آن با اهل و عیالش به سوی امام حسین علیه السلام گریخت تا در كربلا به خمت امام رسید و جان پاكش را در راه امام فدا كرد. [2] .
درسی كه می توان گرفت: اهل ایمان باید از فریب كاری شیاطین - چون ابن زیاد - همیشه آگاه باشند تا گروهی خودفروخته - چون معقل - به اسرار آنها پی نبرند و در راه ریشه كن كردن اهل ایمان و رهبران آن به كار نگیرند. ای كاش مسلم بن عوسجه مخفیگاه مسلم بن عقیل را به مزدور ابن زیاد نشان نمی داد تا مسلم بن عقیل و هانی شهید نمی شدند و خود از كار خویش شرمنده نمی بود.
چندی قبل، در مسجد نشسته بودم كه كسانی می گفتند: این مردی است كه به
اهل بیت علمی دارد. پس من خدمت شما آمدم تا این مال را از من بگیرید و مرا بر دوستتان راهنمایی كنید تا با او بیعت كنم، و اگر می خواهید قبل از دیدارشان از من بیعت بگیرید».
مسلم بن عوسجه فرمود: «خدای را بر این ملاقات شما سپاس می گویم. آری، خوشحال می شوم كه آن چه خواسته ای برآورده سازم تا كه به بركت آن، خداوند اهل بیت رسولش صلی الله علیه و آله و سلم را یاری كند. اما این كه تو مرا نشناخته ای مرا ناراحت می كند. پیش از آن، كه خوف این دارم كه اقتدار این طاغوت رشد یابد». پس از آن قبل از او بیعت گرفت و او را قسم های بسیار داد كه خیرخواهی كند و این سر را پوشیده بدارد. مسلم بن عوسجه به معقل گفت: «با من چند روز رفت و آمد كن تا برای تو اجازه ملاقات گیرم». معقل هم با مسلم رفت و آمد می كرد تا این كه برای او اجازه ملاقات گرفت و نزد مسلم بن عقیل آمد. معقل به عبیدالله بن زیاد مخفیگاه مسلم بن عوسجه را نشان داد. [1] گفته اند: بعد از دستگیری و شهادت مسلم بن عقیل و هانی، مسلم بن عوسجه مدتی مخفی شد و پس از آن با اهل و عیالش به سوی امام حسین علیه السلام گریخت تا در كربلا به خمت امام رسید و جان پاكش را در راه امام فدا كرد. [2] .
درسی كه می توان گرفت: اهل ایمان باید از فریب كاری شیاطین - چون ابن زیاد - همیشه آگاه باشند تا گروهی خودفروخته - چون معقل - به اسرار آنها پی نبرند و در راه ریشه كن كردن اهل ایمان و رهبران آن به كار نگیرند. ای كاش مسلم بن عوسجه مخفیگاه مسلم بن عقیل را به مزدور ابن زیاد نشان نمی داد تا مسلم بن عقیل و هانی شهید نمی شدند و خود از كار خویش شرمنده نمی بود.
[1] الاخبار الطوال، ص 235؛ الكامل في التاريخ، ج 2، ص 537؛ الارشاد، ج 2، ص 45؛ مقاتل الطالبيين، ص 97.
[2] ابصار العين، ص 109.